آزادي مصر

'اخموس" فرعون مصر( آماسیس دوم یا آمازیس دوم) در آخرین سال فرمانروایی اش دیوانه شده بود بعضی معتقدند آن سال فرعون مصر را خواب گزارانش اداره می کردند. به هر شکل او خواب دیده بود دختری با چشمانی به دو رنگ سیاه و سبز در بابل (میان رودان در عراق فعلی) که جزئی از فرمانروایی ایرانیان بود زندگی می کند و آن دختر می تواند او را از بیماری زجر آوری که به آن مبتلا شده بود نجات بخشد. یک گروه سی نفری از جاسوسان خویش را به ایران فرستاده تا آن دختر را یافته و با خود ببرند آنها هر چه گشتند پیدا نکردند اما چون از بازگشت آنهم با دست خالی می ترسیدند 10 دختر چشم سبز زیبا را پنهانی ربوده و به مصر بردند. فرعون دیوانه عصبانی شد و دستور داد آن سی نفر را غذای شیران کنند آن 10 دختر را به حرمسرای شلوغش فرستاد ،خبر به کمبوجیه پادشاه ایران زمین و فرزند کورش هخامنشی رسید.
رایزنان به پادشاه ایران زمین گفتند بگذارید نامه نگاری کنیم و بخواهیم اخموس دختران بابل را بازگرداند و کمبوجیه گفت این مردک دیوانه است چندین بار تا کنون به غرب ایران یورش آورده و به تعهدات همسایه گی اش پایبند نبوده و از همه مهمتر ما برای حفظ ناموس کشورمان مذاکره نمی کنیم. همان روز سپاه ایران به سوی مصر به حرکت در آمد لشکر ایران که از صحرای سینا گذشتند هیچ سپاهی در برابر خویش ندیدند اخموس و سپاهش به سرزمین های دیگر گریخته بودند و پادشاه ایران زمین پس از تسخیر ممفیس پایتخت مصر ، به کاخ آمازیس گام گذاشت. در آن زمان اخموس و فرزندش "پسامتیخ سوم" در جنوب مصر پنهان شده بودند و روایت هرودوت یاوه گو و مورخین مصری که می گویند : (کمبوجیه پس از ورود به کاخ ممفیس ، دستور داد جسد اخموس را از گور بیرون آوردند و نسبت به آن بی‌حرمتی کردند و چون جسد مومیائی شده بود و شکستن آن امکان نداشت، جسد او را سوزاندند!) دروغی بیش نیست آنها خصلت های باطنی خویش را به آزاد کننده بردگان مصر و رهایی دهنده مصریان از ستم روزافزون اخموس نسبت می دهند. و بقول ارد بزرگ اندیشمند فاخر ایرانی : پیشینه نویسان باختر ، شکست های خویش را پیروزی و نابکاری خویش را مردانگی نوشتند ، همان ها دروغ پردازی و خوی جانورگونه خود را به ایرانیان نسبت داده اند.
یکی از نخستین اقدامات کمبوجیه هخامنشی پس از آزاد سازی مصر باز گرداندن آن 10 دختر به خانواده هایشان بود...

ياسمين آتشي

 

نقش ایرانیان در استقلال هندوستان

ديدار رابيندرانات تاگور با نمايندگان مجلس ايران در سال 1932 ميلادی

در سال 1940 ميلادي (هفت سال قبل از استقلال هندوستان) یکی از افسران بلند پایه انگلیس به رابیندرانات تاگور (شاعر برجسته هندوستان) گفت: در زیر سایه حاکمیت و قیومیت بریتانیای کبیر هندوستان افتخاری دارد، تلاش های آدم هایی نظیر گاندی، هندوستان را به گدایی و دریوزگی خواهد انداخت. تاگور خندید و گفت: «من از نخستین باری که در سال ۱۹۱۵ در شانتی‌نیکتان میهمان ماهاتما گاندی بودم چندین بار از خصلت ها و آداب مردم ایران از او چیزهایی شنیده بودم تا اینکه هشت سال پیش ایران رفتم، مردم آزاده ایی را دیدم که برای استقلالشان جان می دهند و هیچ وقت در برابر کشورهای مهاجمی همچون انگلیس سر خم نکرده اند، من با گاندی موافقم و می دانم آزادی مردم هندوستان بیش از افتخاری که شما برای ما در نظر گرفته اید ارزش دارد».
در متن گویاست که ایرانیان چه تاثیر شگرفی بر باورها و مبارزات مردم هندوستان و بخصوص ماهاتما گاندی داشته اند ،ارد بزرگ اندیشمند کشورمان در مورد او می گوید : بارزترین و گرامی ترین گرایش گاندی، میهن پرستی او بود.
یک سال پس از این گفتگو تاگور درگذشت اما مردم هند به رهبری ماهاتما گاندی در ۱۵ آگوست ۱۹۴۷ ميلادي برای همیشه کشورشان را از یوغ استعمار پیر انگلیس نجات بخشیدند.

ياسمين آتشی

 

جشن شهريورگان خجسته باد

نماد امشاسپند خشتره وَایریه ( شهریور)

جشن شهریورگان،شهریور روز از ماه شهریور برابر با چهارم شهریور در گاهشماری ایرانی می باشد.

به مناسبت برخورد روز شهریور و ماه شهریور در این روز ،مطابق معمول هر ماه پس از برخورد روز و ماه همنام، جشنی موسوم به جشن شهریورگان برگزار می شود.

شهریور چهارمین روز از هر ماه در گاهشماری اوستایی است و ماه ششم هر سال ،که با آگاهی از سی و یک روزه بودن ماه های کنونی در نیمسال نخست بهار و تابستان ، جشن شهریورگان برابر با سی ام  امرداد در گاهشمار نوین می باشد.

چهارمین روز از ماه شهریور جشنی در ستایش و گرامیداشت «شهریور»، در اوستایی «خشتره وَایریه» و در پهلوی «شهریور» به مانک (معنی) شهر و شهریاری شایسته و نیرومندی و نام یکی از امشاسپندان، برگزار می شود.

شهریور در زبان اوستایی "خشتره وَایریه" است. خشتره در فرهنگ اوستایی به چم (معنی) شهریاری اهورامزدا در جهان است؛ و اریه نیز به چم آرزو و سال می باشد. به زبان دیگر "خشتره وَایریه" سال و گاهی است که شهریاری اهورامزدا جهان را فرا خواهد گرفت؛ چه جهان مینویی و چه جهان مادی
امشاسپند شهریور چهارمین امشاسپند است. این امشاسپند نشانگر شهریاری و نیرومندی اهورامزدا در جهان مینویی است و یا به روایتی واژه ی شهریور که برگرفته از «خشَترَه وَئیریَه» اوستایی است به معنی شهر و شهریاری شایسته و نیرومند است.

نام شهریور در متون اوستایی به گونه «خْـشَـتْـرَه ‌وَئیریَـه» نیز  آمده که به معنای تقریبی «شهر و شهریاری (شهرداری) آرمانی و شایسته» است. چنین می‌نماید که این اندیشه‌ و آرمان، خاستگاه نظریه‌های افلاطون و فارابی در زمینه «آرمان‌شهر» یا «مدینه فاضله» بوده باشد. نام شهریور چند بار به همین معنا در «گاتها»ی زرتشت نیز آمده است و بعدها در اوستای نو، او را به گونه‌ای تشخص‌یافته به پیکر یکی از امشاسپندان در می‌آورند.

جشن شهریورگان از جمله ی جشن های آتش می باشد.

از دو دید دیگر می توان اهمیت جشن شهریورگان را دریافت :

نخست اینکه ماه شهریور، ماه گردآوری محصولات کشاورزی می باشد و به خصوص برای کشاورزان این نتیجه گرفتن از کار و زحمت و کشت وکار و به دست آوردن محصول همیشه همراه با شادمانی بوده و برای همین باید این کار با جشنی همراه می شده است.

دیگر اینکه در این ماه «پاییزه کاری» آغاز می شود و چون آغاز هر کار نیکی را باید با شادی در آمیخت از این رو نیز جشن شهریورگان را می توان آغاز فصل نویی دیگر از هنگام کشت دانست.

از دیگر جشنهای ماه شهریور ، جشن زاد روز کورش بزرگ در چهارم شهریور و بازار جشن می باشد که در روز پانزدهم شهریور برگزار می گردیده است.

ویراپ

برای آگاهی بیشتر از نام روزها و ماه ها و جشن های ایرانی به آدرس های زیر در همین وبلاگ مراجعه فرمایید:

جشن شهریورگان

گاهشمار ایرانی (بدانیم و سربلند باشیم)       

جدول نام روزهای هر ماه در گاهشماری ایرانی  

گذری بر فلسفه نام ماه های ايران زمين