استاد اقبال آذر ملقب به اقبال السلطان

در سال 1324 پس از آنكه فرقه دموكرات آذربایجان در اقصی‌نقاط این سرزمین مقدس [آذربایجان] مستقر گردید، از شادروان استاد ابوالحسن اقبال آذر ، هنرمند ارزشمند عرصه موسیقی و آواز خواسته شد با اجرای قطعاتی از آواز سحرانگیز خود مجلس جشنی را كه با حضور سران فرقه دموكرات در عمارت عالی‌قاپو تبریز برپا شده بود گرمی ببخشد.

 

هنرمند وارسته و وطن‌دوست شهر مقاوم تبریز كه فضای حاكم را محشون از احساسات بیگانه سروری می‌بیند، بر خلاف انتظار ترتیب‌دهندگان مراسم در حضور سركردگان و عوامل اصلی غائله دو بیت زیر از اشعار عارف قزوینی را در حالی‌ كه اشك می‌ریخت، به زبان فارسی با صدای ماندگار خود طنین‌انداز كرد:

لباس مرگ بر اندام عالمی زیباست

چه شد كه كوته و زشت این قبا به قامت ماست

 

چراكه مجلس شورا نمی‌كند معلوم

كه خانه، خانه غیر است یا كه خانه‌ی ماست؟


این اقدام شجاعانه استاد اقبال آذر در آن فضای خفقان‌آور موجب گردید كه جو حاكم بر جشن را دگرگون ساخته و خشم سران فرقه را برانگیزد، به طوری كه دستور بگیر و ببند صادر شد، امّا «اقبال» به مدد فداكاری عده‌ای از یاران خود كه برق سالن را قطع كردند، موفق به نجات جان خود شد .

استاد شهریار- شاعر ایران دوست آذری

سال‌های بعد شهریار این واقعه تاریخی را در ابیات زیر جاودان ساخت و نشان داد كه او نیز چون اقبال آذر تا چه حد به وطنش ایران عشق می‌ورزد.

یاد آن شب كن كه او از بهر ایران  عزیز

صیحه زد با نفس كاین جا سر بده، تركی مخوان

 

شعر عارف خواند و گفت، ای مجلس شورا بگو

خانه از غیر است یا زین ملت بی‌خانمان؟

 

و آنكه آتش زد به جان خلق و با شیون گریست

ثبت شد آن گریه در تاریخ آذربایجان

 

غیرت قفقازیان با خدا هم كار كرد

تا حریف شیردل جانی به در برد از میان

 

تركی ما بس عزیز است و زبان مادری

لیك اگر «ایران» نگوید لال بادا این زبان

 

مرد آن باشد كه حق گوید، چو باطل رخنه كرد

هم بایستد بر سر پیمان حق تا پای جان