واژه ی “یلدا “ که نام یکی از شاد روزهای ایرانی است، برخاسته از زبان سریانی و به چم زایش است؛ چنانچه ‏هنوزهم در زبان آشوری که برآمده از زبان سریانی است به زاد روزکسی “بت یلدا” می گویند. ‏


زبان سریانی یکی از گویش های پر ارجی است که برآمده از شاخه خاوری زبان آرامی و برخی آنرا زبان تورات ‏و انجیل نیز دانسته اند. این زبان در ایران از خود زبان آرامی هم نامورتربوده است. دبیره ای که برای نوشتن ‏زبان سریانی بکار می بردند با اندکی دگرگونی همان دبیره ی آرامی است. ‏

پیش از تاخت و تاز اسکندر، سرزمین میانرودان بزرگترین کانون زبان سریانی بود و توانمندی بسیار برای ‏نوشتن جستارهای دینی و فلسفی از خود نشان داد، بگونه ای که در زمان ساسانیان در رده ی زبانهای دانشی ‏بخش بزرگ از جهان جا گرفت و مانی شش کتاب خود را به این زبان نوشت. ‏

گویش آشوریها و کلدانیهای ایران و سوریه و عراق و ترکیه، سریانی است، اگر چه گویش آشوریها با گویش ‏کلدانیها اندکی دگرگونی دارد.‏

کانون زبان سریانی شهر ادسا ‏Edessa
‏ در باختر میانرودان ”عراق کنونی “ و نیمروز، یا جنوب ترکیه بوده ‏است. ‏ ‏

‏ سریانی زبانان خودشان این شهر را اورحی ‏Urhai
‏ می گفتند، و همان است که در نوشته های عربی الرها ‏گفته شده است. این شهر در سال 1637 بدست دولت عثمانی افتاد و عثمانیان نام اورفه را به آن دادند و در ‏سده بیستم کشتار بزرگی از ارمنیان مسیحی در آنجا براه انداختند و برگ ننگین دیگری بر برگهای شرم ‏آورکشتار خدا پرستان در راه خدا افزودند.‏

مسیحیان ایرانی که بزبان سریانی سخن می گفتند، روز بیست و پنجم دسامبر را که روز زایش عیسا بشمار می ‏آوردند “یلدا” نامیدند، و ایرانیان نیز که خو نکرده اند بزبان خود سخن بگویند، هنوزهم بی آنکه بدانند آرش ‏این واژه چیست!! و از کجا آمده است این جشن بزرگ ملی را “یلدا!!” می نامند.‏

امروز که روز رستاخیز فرهنگ ایران است، و همای ایران می رود تا از خاکستر خود سر بر کشد، جا دارد که ‏این جشن بزرگ ملی را “جشن پیروزی خورشید “ بنامیم نه «یلدا».‏

این جشن یکی از کهنترین جشن های ایرانی است که آن را”شب چله “ هم می گویند. چله ی بزرگ از يکمين ‏روز دی ماه آغازمی شود و تا روز دهم بهمن ماه که جشن سده است فرا می رود. ‏

روز هشتم دیماه “جشن خرم روز است “ در این جشن بزرگ آیین چنین بود که پادشاه جامه ی سپید بتن می ‏کرد و به همراه دهقانان و کشاورزان بر روی زمین می نشست و می گفت: "من هم یکی از شما وهمانند شمایم، ‏کار جهان بر کشاورزی و آبادنی استوار است و این هر دو بدون شما نمی شود، ما به شما همان اندازه نیازمندیم ‏که شما به ما. پس ما و شما یکی هستیم." ‏

چله ی کوچک از روز یازدهم بهمن ماه فرا می رسد و تا روز بيستم اسفند ماه ادامه می یابد. نخستین روز از ‏چله ی بزرگ که خورشید به دورترین جا نسبت به زمین می رسید، زاد روز”مهر “ یا “روز پیروزی خورشيد“ ‏دانسته می شد.‏

باید بیاد داشت در زمانی که بنیاد زندگی مردمان بر کشاورزی وگله داری بنا گریده بود؛ خورشید جایگاه بسیار ‏والایی در زندگی مردمان داشته است. این مردم کشاورز و گله دار اندک اندک به سامان گردش زمان پی بردند و ‏توانستند کار و کناک خود را با گردش زمین به دور خورشید هماهنگ بسازند و اندک اندک دریافتند که واپسین ‏روزپاییز، کوتاهترین روزسال، وشبش بلندترين شب، وآغازچله ی بزرگ زمستان است.‏ ‏ ‏

از سوی دیگر همین درازترین شب سال، آغاز فراپویی خورشید و درازتر شدن روزها نیزهست؛ از همین روآن ‏را شب زایش خورشید، نامیدند و جشنی بزرگ برایش فراهم آوردند، بگونه ای که هنوز هم دربسیاری از شهر ‏های ایران “یلدا” با آینهای ویژه ای گرامی داشته می شود. ‏

ولی آیا میان “شب یلدا” و “جشن کریسمس” پیوندی هست؟؟ و آیا کریسمس همان یلدا است؟؟ ‏ آیا مسیحیان این جشن بزرگ را ازایرانیان گرفته اند؟؟ ‏

برای پیدا کردن پاسخ این پرسش بهتر است که نخست به سراغ نامه ی دینی مسیحیان که “عهد جدید” نامیده ‏می شود برویم و کار پژوهش را از همانجا آغاز کنیم. ‏