اردشير پاپگان

آخرين جنگ اردشير پاپگان با امپراتوري روم (به نوشته مورخان اروپايی، جنگ «بارباليسوس») 26 نوامبر سال 240 ميلادی (۶ آذر ماه ) با پيروزی قاطع ايران به پايان رسيد. اين آخرين جنگ اردشير پاپكان با روميان بود كه سال بعد درگذشت.
هشت سال پيش از آن (سال 232 ميلادی) جنگ شديدتری ميان اردشير و روميان (درترکيه امروز) روی داده بود که الکساندر سه وروس امپراتور وقت روم آن را فرماندهی می کرد. سه وروس برای راه اندازی اين جنگ و قطع پيشروي ايرانيان در قلمرو غرب، در سال 231 ميلادي به آنتيوک (انتاکيه) آمده و در آنجا استقرار يافته بود. در اين جنگ 60 هزارنظامی رومی كشته، زخمی و يا اسير شده بودند. سه وروس پيش از آغاز جنگ، لژيونرهای رومي را از سه جهت به سوی قلمرو ايران فرستاده بود که اردشير هر سه دسته را شکست داد. عمده تلفات مربوط به ستون جنوبی بود که به سوی تيسفون (پايتخت) پيش می آمد.

                                   

   Severus,Alexsader

سه وروس که چنين ديد، تصميم گرفت که با اردشير راه ديپلماسی در پيش گيرد، و لذا درخواست ترک مخاصمه داد و باقيمانده نيروهای رومی را به ساحل مديترانه بازگردانيد. اردشير پيشنهاد مذاکره را رد کرد و پيام داد که تا زماني که روميان از شرق مديترانه (خاورزمين) خارج نشوند مذاکره معنا نخواهد داشت. در اين هنگام سه وروس چون شنيد که ژرمن ها پس از شنيدن خبر شکست او از اردشير دست به شورش زده اند به اروپا بازگشت. تنی چند از افسران رومی که از زمان عقب نشينی سه وروس از برابر اردشير، از او ناخرسند شده بودند در آلمان او را كشتند. در نبردی هم كه 28 سال پس از جنگ بارباليسوس (سال 260 ميلادی و در دوره پادشاهی شاپور يكم پسر اردشير ساسانی) روی داد، والرين (والريانوس) امپراتور ديگر روم به اسارت ايران درآمد و تحقير شد.
مورخان در اين كه «ناسيوناليسم ايرانی» برنده اين جنگها بود متفق القولند. اين ناسيوناليسم كه در طول تاريخ چندين بار نيروی شگفت انگيز خود را آشکار ساخته است با روی كارآمدن دودمان ساسانيان بار ديگر به خودنمايی پرداخته بود. مومسن Th. Mommsen مورخ آلمانی قرن نوزدهم مشروح جنگ های اردشير با روميان را به رشته تحرير درآورده است.
اردشير در فاصله دو جنگ آخر خود با روميان (بين سالهاي 232 و 240 ميلادی) دست به يک رشته اصلاحات اداری، قضايی و نظامی زده بود كه طبقه بندي كارمندان دولت برحسب كاردانی، صداقت، علاقه مندی به كار و دلسوزی برای كشور از جمله اين اصلاحات بود. وي فراهم ساختن وسائل و بودجه لازم برای سپاه ثابت (ستندينگ آرمی) را در تقدم و اولويت قرار داده و براي احضار مردان جوان وطن به زير پرچم در زمان جنگ، ضابطه تنظيم كرد كه تا پايان دوران حكومت ساسانيان رعايت می شد. 13 قرن بعد، شاه عباس صفوی هنگام ايجاد ارتش ملی ايران تا حدی زياد از همان مقررات اقتباس كرد. اردشير انتخاب قضات دادگاهها را برعهده روحانيون ارشد ايران (موبدان آيين زرتشت) گذارده بود ولی فرمانداران شهرها در صورت خروج قاضی از دايره انصاف و عدل و يا پس از دريافت اعتراض مردم و رسيدگی می توانستند آنان را معلق كنند تا رئيس كشور تصميم نهايی را بگيرد. فرمانداران مكلف بودند بر ميزان توليدات كشاورزی، صنعتی و پرورش دام و به ويژه اسب نظارت كنند و مراكزی را كه توليد آنها رشد نداشته مورد مواخذه قرار دهند، رفع مشكل كنند و گزارش كار را به شخص اردشير بدهند. قرن گذشته «تاراپور» پژوهشگر هندی اصلاحات اداری اردشير را در كتاب خود «مديريت و روش هاي اداری و حكومتي در ايران باستان» به صورت يك فصل جداگانه درآورده است كه ترجمه آن در رشته علم حكومت (درس تاريخ مديريت) در دانشگاهها تدريس می شود.