در مورد پان ترکیسم و پیامدهای آن در میان ایران دوستان و دلسوزان وطن، سخن بسیار بوده و هست. نوشتن درباره سیاست های پان ترک ها، چگونگی حرکت خزنده آنها، جعل تاریخ و فرهنگ سازی دروغین و حمایت مالی و اقتصادی و تکرار جعلیات برای به باور رساندن آن در میان توده ها و بازگشت به گویش و زبان اصلی که همانا ترکی است و... تکرار مکررات است. هم ما می دانیم دغدغه کجاست و چیست و هم سربازان جبهه پان ترکیسم می دانند که باز باید همان جوابهای هشت من دو غازشان را تحویل ما دهند.

در این نوشتار می خواهم بگونه ای دیگر به جریان پان ترکیسم و در سطح کلان تر به قومگرایی نگاهی بیاندازم. شاید نگاه کردن از بالا به این گونه جریان ها باعث بهتر افشا شدن بی هویتی و توخالی بودن طبل بزرگ آنها گردد. در نوشتار پیشِ روی، کاری به تاریخچه ایجاد جریان پان ترکیسم ندارم، چون چنین زگیل های کاذب فرهنگی گاه توسط قدرتهای استعماری بزرگ در یک برهه زمانی ایجاد می شوند تا شاید بدن زگیل زده از ترس بیماری سرطان به درمان بپردازد غافل از اینکه آن زگیل زشت، گوشت اضافی بیش نیست و نیاز به این همه دوا و درمان گران قیمت و زمانبر ندارد.

اما دلیل ایجاد چنین جریان هایی توسط قدرتهای بزرگ چیست؟ شاید کلاس درس هنری کسینجر تئوریسین و طراح سیاسی آمریکا (که بنده نیز دل خوشی از او ندارم زیرا او را یکی از تئوریسین های جنگ ایران و عراق برای از بین بردن تجهیزات مدرن نظامی ایران و کاهش توان نظامی ایران و عراق در برابر اسرائیل می دانم) بتواند به آشنایی بیشتر با سیاست پشت پرده قدرتهای بزرگ در ایجاد جریان های قومگرایانه منجر شود. هنری کسینجر در کلاس درس خود در دانشگاه جورج واشنگتن، به سیاستمداران آینده آمریکا اینچنین توصیه می کند: تمامی کشورهای موجود در خاورمیانه متشکل از قوم های گوناگون می باشند. این قوم ها با سه عامل از حکومت مرکزی خود قابل تفکیک هستند: 1- زبان یا گویش آن قوم در برابر زبان ملی 2- دین 3- نژاد. هر گاه قومهای یک کشور این سه عامل را کنار گذاشته و با هم بوده اند جهان را تکان داده اند که گواه  آن تاریخ این منطقه و حکومت های بزرگ این منطقه می باشد. هر گاه با حکومتی از این کشورها درگیر شدید برای کاهش توان و از بین بردن تمرکز سیاسی آن بهترین روش مشغول کردن آن کشور به درگیریهای داخلی و قومی می باشد. شما برای منحرف کردن حواس سردمداران آن حکومت می بایست شروع به تقویت حس برتری قوم های آن کشور نمایید و با توجه به نوع حکومت های رایج در این منطقه، بر روی تحت ظلم بودن این اقوام توسط گروه اکثریت و حکومت مرکزی تکیه و پافشاری نمایید. این قوم ها با هزینه های تبلیغاتی و شارژهای مالی که به مرور می توان به آنها تزریق کرد، شروع به نافرمانی و سرو صداهایی در داخل کشور خود می شوند و گاه در حالتهای تند و احساسی مسلح نیز می شوند و با حکومت مرکزی وارد جنگ های چریکی می گردند. زمانی موفقیت از آن شما می باشد که چند قوم را برانگیخته باشید و حکومت مرکزی آن کشور را درگیر مبارزه برای حفظ یکپارچگی و تمامیت ارضی در چند جبهه آن هم از داخل آن کشور نموده باشید. در این زمان شما با اهرمهای سیاسی همچون حقوق بشر و حقوق اقلیت ها که در سطح جهان قانونی نیز می باشند می توانید برآیند فشار جهانی را نیز بر روی حکومت مرکزی آن کشور بیشتر نمایید. کشور مذکور بیشتر تحلیل می رود و در این زمان بنا به تشخیص و مصلحت منافع کشورتان دو گونه روش را می توانید در پیش بگیرید: روش دیپلماسی یا  نظامی.